کد مطلب:173155 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:222

لعن بر مستکبرین
امام باقر علیه السلام كه در دوران پر از خفقان اموی نمی توانست نامی از بنیان گذاران ستم بر خاندان نبوت را ببرد، تنها القاب آنان را ذكر فرمود، آن طور كه در ابتدا و انتهای زیارت، به صورت كلی فرموده است: «اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد و آل محمد».

امام صادق علیه السلام، نیز بعد از هر نماز فریضه، چهار مرد و چهار زن را لعن می فرمود:

سمعنا أباعبدالله علیه السلام و هو یلعن فی دبر كل مكتوبة أربعة من الرجال و أربعا من النساء فلان و فلان و فلان و یسمیهم و معاویة و فلانة و فلانة و هندا و أم الحكم أخت معاویة [1] .

مرحوم شیخ صدوق رحمه الله در كتاب «خصال» روایتی را آورده كه حضرت علی علیه السلام از پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله و سلم چنین نقل می كند:

سبعة لعنهم الله و كل نبی مجاب المغیر لكتاب الله و المكذب بقدر الله والمبدل سنة رسول الله والمستحل من عترتی ما حرم الله عزوجل والمتسلط فی سلطانه لیعز من أذل الله و یذل من أعز الله و المستحل لحرم الله و المتكبر عبادة الله عزوجل؛ [2] هفت گروه هستند كه مورد لعنت خدا و هر نبی ای كه دعای او به اجابت می رسد، قرار گرفته اند:

1- تغییر دهنده ی كتاب خدا؛

2- تكذیب كننده ی قدر الهی؛

3- كسی كه با روش رسول خدا مخالفت كند؛

4- آن كس كه ذریه ی مرا كه خدا احترامشان را واجب فرض كرده هتك نماید؛

5- كسی كه به زور به قدرت و سلطنت برسد تا عزیزان خدا را خوار و ذلیلان حق را عزیز كند؛

6- آن كه حرام های خدا را حلال بشمارد؛

7- آن كه از پرستش خدا سرباز زند.

محدث قمی رحمه الله در كتاب منتهی الآمال، از امام حسن عسكری علیه السلام روایتی را در ثواب لعن نقل می كند كه به قسمتی از آن اشاره می شود:

امام عسكری علیه السلام فرمود: پدرم از جدم از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم نقل كرد كه فرمود: هر كس ما اهل بیت را نمی تواند یاری دهد، در خلوت، دشمنان ما را لعنت كند... ملائكه وقتی صدای او را می شنوند، برایش استغفار می كنند و او را می ستایند و می گویند:

اللهم صل علی روح عبدك هذا الذی بذل فی نصرة اولیائه جهده و لو قدر علی اكثر من ذلك لفعل؛ خدایا! درود خود را بر روح این بنده ای كه در راه یاری اولیاء خود، تمام كوشش خویش


را به كار برد نازل فرما. اگر بیش تر از این می توانست انجام می داد.

از جانب خداوند ندا می آید كه ملائكه من! دعای شما را در حق این بنده ام مستجاب كردم و ندای شما را شنیدم و صلوات و درودم بر روح او با ارواح ابرار. او را از برگزیده ها قرار دادم، یعنی از نیكان برگزیده.

بر این اساس، لعن دشمنان خاندان نبوت و امامت، علاوه بر اخباری كه ذكر شد، سیره معصومین علیهم السلام، بویژه حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام بوده كه فرمود: لا دعون علیك فی دبر كل صلوتی؛ تو را بعد از هر نماز نفرین خواهم كرد، بر اساس این آیه ی شریفه است:

(ان الذین یؤذون الله و رسوله لعنهم الله فی الدنیا والآخرة و أعد لهم عذابا مهینا): [3] كسانی كه خدا و پیامبر را آزردند، خداوند آن ها را در دنیا و آخرت لعنت می كند و برای ایشان عذابی خوار كننده در نظر دارد.

به هر حال، خلافت و جانشینی بعد از رسول اكرم صلی الله علیه و آله و سلم را با دسیسه و نیرنگ غصب كردند. آن مقام، توسط عده ای ربوده شد، خلافت و حكومت ظاهری بر مردم مسلمان و حاكمیت اسلامی كه نبی مكرم اسلام صلی الله علیه و آله و سلم عهده دار آن بود، در ظاهر غصب شد؛ اما آن چه مسلم است، مقام و مرتبت معنوی آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم -كه بر تمام عالم گسترده شده - و ولایت تكوینی را - كه بر تمام موجودات عالم دارند - در عالم واقع غصب نمی شود، و دست افراد از این منصب و جایگاه الهی كوتاه است. اما با این وجود، وجود نازنین حضرت علی علیه السلام از آن اعمال زشت و غاصبانه، نگران و ناخشنود بود، تا آن جا كه فرمود:

فصبرت و فی العین قذی، و فی الحلق شجا، أری تراثی نهبا؛ [4] یعنی صبر كردم در حالتی كه چشمانم را خاشاك و غبار و گلویم را استخوان گرفته بود و میراث خود را به تاراج رفته می دیدم.

همان گونه كه امام حسین علیه السلام در لحظه ای كه تیری به پیشانی مباركش زده شد و خون به صورت مبارك حضرت جاری بود فرمود:

اللهم انك تری ما أنا فیه من عبادك هؤلاء العصاة اللهم أحصهم عددا و اقتلهم بددا و لا تذر علی وجه الأرض منهم أحدا و لا تغفر لهم أبدا؛ [5] خدایا تو می بینی آنان را كه من در بین آن ها هستم از میان بندگانت؛ این ها گنهكارند. خدایا تو به حسابشان برس و به بدترین وضع آن ها را بكش و بر روی زمین احدی از آن ها باقی مگذار و هرگز آن ها را نیامرز.



[1] وسايل، ج 6، باب «19» استحباب لعن أعداء الدين عقيب الصلاة بأسمائهم، ص 462.

[2] بحارالانوار، ج 5، كتاب العدل والمعاد، باب (3) القضاء والقدر، ح 6، ص 88.

[3] احزاب «33» آيه ي 57.

[4] نهج البلاغه، خطبه ي سوم.

[5] بحارالانوار، ج 45 باب (37)، ص 52.